سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاش من علی اکبر بودم

یا حبیب قلوب الصادقین

همه ی ما تو زندگی به خیلی ها غبطه می خوریم
به کسانی که عالمند
به کسانی که موفقند
به کسانی که مومند
اما من  به یه نفر غبطه می خورم که شاید براتون عجیب باشه ....
تو ماه رمضون پارسال تلویزیون یه برنامه پخش می کرد که یه پسری رو دعوت کرده بودند که معلول جسمی بود ، از اینایی که مادرزادی معلولند ..
 اسمش علی اکبر بود ...
 جسمش معلو ل بود اماقلب و روحش بر عکس من و شما سالم و مثل آینه شفاف و روشن بود ....
 اینقدر بامعرفت و باصفا بود که آدم دوست داشت ساعتها پای حرفش بنشینه یا تکرار برنامش رو بارهاو بارها  بنشینه و نگاه کنه ...
 او شاعر هم بود ...
 وای که چه شعرهای قشنگی هم گفته بود که همه برخاسته از صفای درونش بود ...
 البته اسم کتابش رو یادم نیست شما اگر یادتونه به منم بگید تا سر فرصت مناسبی کتابش رو اگر گیر آوردم تهیه کنم ....
می دونم که پیش خدا علی اکبراز من و شما محبوبتره چون قلبش رو با نور ایمان باصفا کرده
حالا من و شما هر روزه سر هزارن چیز با هم چشم رو هم چشمی می کنیم که ظاهرمون رو خوب و زیبا جلوه بدیم ، فلان کفش  فلان لباس رو می خریم که مثلا روی مد باشیم و از همه زیباتر جلوه کنیم غافل از اینکه پیش خدا کسانی محبوبترند که با تقواترند
و علی اکبر با تمام عیبهای ظاهریش از من و شما پیش خدا محبوبتره
مگر اینکه ما با تقواتر باشیم
کاش من علی اکبر بودم ...

*************************
کی میگه نمیشه ستاره چید ؟
دست همتت رو بلند بکن ببین میشه  یا نمیشه چید ؟
کی میگه نمیشه گلی جاودان بشه ؟
آب ِ عشق بریز به پاش ببین میشه یا نمیشه ؟
کی میگه نمیشه کلاغی بلبل بشه ؟
رنگ صفا بزن به بال و پرش ببین میشه یا نمیشه ؟
کی میگه نمیشه یه کویر دریا بشه ؟
نگاه به آسمون بکن ، خدای خوب رو صدا بکن  ، ببین میشه یا نمیشه ؟
کی میگه نمیشه بدون پر ، پرواز کرد ؟
دلت رو آسمونی کن ، ببین میشه یا نمیشه ؟