شب تغسیل ماه

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام ای مادر خسته
سلام ای بانوی دل شکسته
سلام ای بزرگترین حامی ولایت علی
سلام ای دلیل خلقت
همه می گویند نرو
ولی من نمی گویم بمان
آخر طاقت ندارم بیشتر از این به شما بی حرمتی شود
اشکم روان و دلم خون است
آه بانوی من شکسته پهلو است
من دلم را کجا ببرم ؟
بار این غم را تا کجاببرم ؟
دیگر بیا مولای من
اللهم عجل لولیک الفرج
*****************************
شب تغسیل ماه

آن خانه نمی دانم آن شب به چه قدرتی بر پای ایستاده بود ، آن مدینه چه مدینه ای بود که چنین مصیبتی را تاب آورد و در هم نشکست آن چه قبرستانی بود که سرچشمه ی عصمت را در خویش فرو برد و دم بر نیاورد . آن چه خاکی بود که به خود جرات داد فاطمه را از علی جدا کند ؟
چرا آن خانه بر جای ماند ؟ چرا مدینه ویران نشد ؟ چرا آسمان در خود نپیچید ؟ چرا بغض زمین نترکید ؟ چرا عالم فرو نریخت ؟
گفته اند در عاشورا وقتی زخم در جان خورشید نشست و زمین پیکر مبارک حسین – قلب عالم امکان – را بر خویش قطعه قطعه دید به لرزه در آمد و آسمان تیره و تار شد و غبار خشم خداوند از جای جنبید در آنجا سجاد سلام الله علیه دست بر زمین کوفت و زمین را به آرامش خواند ،سر به آسمان برداشت و آسمان را دعوت به سکوت کرد .
چه رازی بود در شهادت زهرا که خانه فرو نریخت ، مدینه زیر و زبر نشد ، عمود خیمه ی آسمان نشکست و زمین متلاشی نگشت ؟ آفرینش این تحمل را از کجا آورده بود ؟
مگر نه زهرا والاترین محبوبه ی خداوند بود و خدا به بهانه ی وصلتش فرموده بود : احب النساء الی .
مگرنه فاطمه محور کسا بود و بقیه وابسگان او ؟ پیامبر پدر او بود و علی همسر او و حسنین فرزندان او ؟
اگر در عاشورا سجاد (ع) مشت بر زمین کوفت و آسمان را به آرامش خواند در آن شب علی (ع)سر بر دیوار کائنات ، ملتقای زمین و آسمان ، محور آفرینش می سایید و با وجود بی قرار خویش ، همه را به آرامش می خواند .
صلی الله علیک یا فاطمه بنت رسول الله .
((خلاصه ای از نوشته ی سید مهدی شجاعی ، از مجموعه ی خدا کند تو بیایی ))