خانه من کجاست؟

 
خانه من کجاست؟
 
 گرسنه ام چنانکه کودکان گواتمالا، تشنه ام چنانکه زمین تشنه کویر، اما نه نیازمند تکه ای نانم نه جرعه ای آب، تنها خانه ام را بمن بدهید .
بارها خوانده ام و بارها در داستانهای کودکانه شنیده ام ایران، اما طعم آنرا نچشیده ام چنانکه آزادی، اما حتی نمیخواهم مرا برهانید! تنها خانه ام را بمن بدهید.

ایران را دوست دارم، فرازهای البرز کوه ، فرودهای دشتهای پهناورش، همه دیوارهای خانه ام را دوست دارم، حتی خارهای برانش و سنگهای بیابانش را، به چپاول نبریدش خانه ام را بمن بدهید!

سالهاست که دشمنان ایران - سرزمینی به تاریخ آفرینش، به تاریخ انسان - با هزاران نیزه به زخم خانه ام ایران، کوشیده اند و با هر نوع ترفندی به از بین بردن فرهنگ این مرز و بوم کهن همت گمارده اند و امروز با به زیر آب فرستادن دشت پاسارگاد و تنگه بلاغی و با آبگیری سد سیوند که یادگار نیاکان ایران زمین ماست، زخمی تازه به پیکر تاریخ ایران و فرهنگ ما میزنند که تاریخ جهان تار و پودی تنیده با هم دارد.
چنانکه ما و شما از دورترین تاریخ با هم ایستادیم و با هم آمدیم ما با فردوسی و رستم و شما یا هرودت و آشیل. امروز که نیازمند شماییم دوستی کهن بخاطر آورده و تاریخ ما را از تاراج نجات دهید کمک کنید تا خانه و فرهنگ خویش را حفظ کنیم حتی سنگ کوچک فراموش شده در گوشه حیاط خانه را.
نگذارید تا با آبگیری سد سیوند یک تاریخ به نابودی کشانیده شود اگر به کودکان گرسنه آفریقا نان میدهید به فرزندان این مرزو بوم تنها و تنها جرعه ای هوا برسانید. تاریخ ما را دریابید .