میلاد مبارک

آقا جون دلم واسه ی صحن و سراتون تنگه ، نگاهم ابری و چشمانم بارونی.

 آقا جون دلم می خواست که الان در جوارتون بودم و برای ورود به بارگاه ملکوتی شما اذن دخول می خوندم .

دلم یک ذره شده برای اینکه روبه روی ضریح قشنگتون بایستم ، دستم رو روی سینه بگذارم خم بشم و با تمام وجودم بگم«اسلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی».

دلم می خواست که الآن پایین پای شما می نشستم و زیارتنامه ی شما رو می خوندم؛ کاش می شد الآن رو بروی ایوان طلای شما دو رکعت نماز عشق می خوندم تا بتونم دل سیاهمو به سپیدی بالهای کبوترهای حرمتون بکنم .

ولی حیف که الآن از شما دورم ولی بازهم از همین جا می خوام زیارتتون کنم و میلادتون رو تبریک بگم؛ رو به توس می ایستم و سر تعظیم فرود می آورم و در کمال شادی و شعف می گم «السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی» و تمام راز و نیازم رو باهاتون می کنم.

آخ؛ که چه صفایی داره توی مسجد گوهرشاد نماز زیارت بخونی و تقدیم کنی به اون عاشقایی  که آرزوشون زیارت شماست آقا جون .

آقا جون التماس دعا آقا جون ما بنده ها هیچی از خودمون نداریم و چشم امید داریم به خوبی های شما.