سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تو اولین پیام را فرستادی...

تو اولین پیام را فرستادی

خدایا دیشب تا صبح چت میکردم. شب عجیبی بود و چتی غریب.

ثانیه ها دقیقه ها وساعت ها گذشت و من انگار دراین دنیا نبودم

وگم شده بودم. لحظه ای دیگر همان طور که چشمانم بر صفحه نمایش

 رایانه دنبال پیامی جدید از سوی آن آشنای غریبه میگشت صدای

اذلن ازمسجدی نزدیک خانه گوشم را نوازش داد: "الله اکبر"...

دینگ !طرف تایپ کرده بود : آخرش خودتو معرفی نکردی!

نمی خوای بگی کی هستی؟؟

"اشهدان لااله الا الله"....

خواستم بازم سرکارش بذارم ..اما دلم نیامد.

"اشهدان محمدرسول الله...اشهدان علیاولی الله"....

تایپ کردم: من... قلم خشک شد!چی بگم ؟اسم؟سن؟..

محل زندگی؟جنسیت؟.. ومن این همه بودم و همه اینها

نبودم.پس من کیستم؟ کسی که درهیاهوی چت خود را

گم کرده؟؟!ای کاش لحظه ای با خود چت میکردم !

داشتم دیوانه میشدم.از خود بیگانه گم گشته. لحظات

سخت سرگردانی: "حی علی الصلاه"..

پس از سال ها دوری از خود. یافتمش: من؟ بنده خدا!

"حی علی الفلاح"

خواستم فریاد بکشم و نعره ...تا کی چت باغیر تو؟

"حی علی خیرالعمل"..

خدایا میخوام از این لحظه فقط با توچت کنم. میخوام

خودمو پیدا کنم: "گوهری کز صدف کون ومکان بیرون است.

طلب ازگمشدگان لب دریا میکرد.."

"الله اکبر الله اکبر"...

اما فراموش نمیکنم تواولین پیام رافرستادی. تو بودی که با دلم

چت کردی واو رابه خود آوردی..."لا اله الا الله" ....

مهربون ممنونم.... خوب مهربون ممنونم.