سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای یوسف گم گشته !

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا


http://i28.tinypic.com/339kfiq.jpg


یا صاحب الزمان ! داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست  .

شرمنده ایم

..

می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست .

می دانیم کوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است که در حق تو کرده ایم

.

یعقوب به پسران گفت : به جستجوی یوسف برخیزید ،

و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم .

به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .

اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم .

اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم .

اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به کوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .

ای یوسف زهرا


خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ،

ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ،

روی پریشان ما را بنگر .. چهره زردمان را ببین .

به ما ترحم کن که بیچاره ایم و مضطر

ای عزیزِ مصرِ وجود !

سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .

نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهکار

از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر کن .

یابن الحسن !


برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند کالایی – هر چند اندک – آورده بودند ،

سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند .

اما ....

ای آقا ! ای کریم ! ای سرور !

ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است .

آن کالای اندک را هم نداریم .

اما... نه ،


کالایی هر چند ناقابل و کم بها آورده ایم .

دل شکسته داریم

و مقدورمان هم سری است که در پایت افکنیم .

ناامیدیم و به امید آمده ایم .

افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم .

سفارش نامه ای هم داریم ..

پهلوی شکسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم .

یا صاحب الزمان !


به یقین ، تو از یوسف مهربانتری .

تو از یوسف بخشنده تری ..

به فریادمان برس ، درمانده ایم .

ای یوسف گم گشته ! و ای گم گشته ی یعقوب !